تاثیر خودارضایی در بچه دار شدن
آیا خودارضایی باعث نازایی ، عقیم شدن یا ناباروری می شود ؟
همانند رابطه جنسی میباشد یعنی همان تاثیری را از نظر جسمانی بر بدن دارد که رابطه جنسی بر بدن دارد حال آیا رابطه جنسی باعث ناباروری میشود ؟ البته که نه
احتمال طلاق در کدام ازدواج ها بیشتر است
البته پاسخهایی وجود دارد اما هیچکس نمیتواند به طور قطع پیشبینی کند چه اتفاقی ممکن است در شرایط مشابه برای ازدواج شما بیفتد که به جدایی منجر شود.
این اتفاقیست که در همه دنیا مصداق پیدا میکند و به معضل جدی برای کشورهای بزرگ تبدیل شده. به عنوان مثال نیویورک تایمز در تازهترین گزارشی که درباره ازدواج و طلاق منتشر کرده است از شکست خوردن یک سوم ازدواجها و سرنوشت محتوم طلاق برای آنها نوشته است.
همین آمارها از سراسر جهان است که یک سوال آشنا را تکرار میکند؛ “چه چیزهایی میتواند باعث شود طلاق اتفاق بیفتد؟” طلاق که اینروزها مشکل جدی بسیاری از کشورها شده موضوع جدی بوده که سالهای سال مورد بررسی دقیق محققان گرفته و مطالعات بسیاری در این باره انجام شده است.
آنچه پیش روی شماست، کند و کاو بیزنس اینسایدر در این تحقیقات و نتایج کلی است که لیستوار میتوانند به عنوان بخشی از دلایل خاص طلاق مطرح شوند.
فراموش نکنید همه این مطالعات یک ایده کلی را درباره ازدواجهای مدرن مطرح میکند و در واقع هیچکس نمیتواند به طور ۱۰۰ درصد پیش بینی کند چه اتفاقی ممکن است در شرایط مشابه برای ازدواج شما بیفتد.
اگر در این دوره سنی ازدواج کنید یعنی در آخرین سالهای دهه بیست سالگی ازدواج شما کمتر در معرض خطر طلاق قرار میگیرد. تحقیقاتی که توسط پروفسور نیکولاس وولفینگر استاد دانشگاه یوتا انجام شده نشان میدهد دیرتر ازدواج کردن صرفا به این معنا نخواهد بود که شما ازدواج قویتری انجام بدهید اما تحقیقات نشان میدهد بهترین زمان برای ازدواج اوایل دهه بیست و اوایل دهه سی سالگی است.
بر اساس همین تحقیقات وولفینگر بهترین زمان برای ازدواج میتواند در آخرین سالهای دهه بیست باشد که همان زمان نزدیک به سی سالگی است.
مردهایی که کمتر کار میکنند بیشتر در معرض خطر طلاق قرار دارند. بر اساس تحقیقات اخیری که در دانشگاه هاروارد انجام شده است، این شرایط اقتصادی یک زوج نیست که بر طلاق آنها تاثیر میگذارد بلکه نحوه تقسیم کار است.
طبق این مطالعه که بر روی زوجهایی که از سال ۱۹۷۵ میلادی یا ۱۳۵۴ هجری شمسی ازدواج کرده بودند انجام شده ، آنهایی که همسرانشان (مردها) شغل تمام وقت نداشتهاند ۳٫۳ درصد در معرض خطر جدایی بودهاند اما آن عده که شوهرانشان شغل تمام وقت داشته ۲٫۵ درصد با این خطر مواجه بودهاند.
این تحقیق در نهایت میگوید موضوع کلیشهای که حکایت از نان آور بودن مرد دارد همچنان زنده و پابرجاست و در ثبات یک زندگی زناشویی نقش بسزایی دارد.
زنانی که طلاق گرفتهاند بیشتر در معرض خطر حملههای قلبی قرار دارند
http://bishtav.ir/%D9%85%D8%B4%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D8%AC%D9%86%D8%B3%DB%8C-%D8%9B-%D8%A7%D9%88%D9%84%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D9%84%DB%8C%D9%84-%D8%B7%D9%84%D8%A7%D9%82-%D8%B2%D9%88%D8%AC%D9%87%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7/
زوجهایی که به لحاظ فاصله سنی به هم نزدیکتر هستند کمتر در معرض خطر طلاق قرار دارند. یک تحقیق نشان میدهد یکی از دلایل جدایی بین زوجها فاصله سنی زیاد بین آنها بوده است.
طی تحقیقی که در آتلانتیک منتشر شده، زوجهایی با اختلاف سنی یکساله سه درصد بیشتر از زوجهای هم سن با ریسک طلاق مواجه هستند، زوجهایی که اختلاف سنی آنها به ۵ سال میرسد ۱۸ درصد و آن عده که اختلاف سنی ده ساله دارند ۳۹ درصد بیشتر با خطر طلاق روبهرو هستند.
http://bishtav.ir/%d8%af%d8%ae%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%aa%d9%85%d8%a7%db%8c%d9%84-%d8%a8%d9%87-%d8%a7%d8%b2%d8%af%d9%88%d8%a7%d8%ac-%d8%a8%d8%a7-%d9%85%d8%b1%d8%af%d8%a7%d9%86-%d9%85%db%8c%d8%a7%d9%86%d8%b3%d8%a7/
شاید برایتان جالب باشد اگر بدانید طبق یک تحقیق زوجهایی که در مراسم عروسی خود زیادی ولخرجی میکنند بیشتر در معرض خطر طلاق قرار دارند. برای مثال هزینههای یک عروسی با رقمهای فرضی بین ۱۵ تا ۳۰ میلیون، به طور میانگین و عدد اولیه تصور کنید.با این وصف آنهایی که مراسم عروسی خود را با هزینه کمتر از ۱۰ میلیون تومان برگزار میکنند کمتر از آنهایی که در مراسم عروسی خود بیش از ۶۰ میلیون تومان خرج میکنند در معرض خطر طلاق قرار دارند. در واقع گروه دوم ۱٫۶ بیشتر با ریسک طلاق مواجه میشوند.
بنا به گزارش بیزنس اینسایدر طبق تحقیقات کارشناس جان گاتمن ، زوجهایی که دعواهایشان با تحقیر و توهین یکدیگر اتفاق میافتد بیشتر در معرض خطر طلاق قرار دارند. در واقع این اتفاق کلید پیش بینی وقوع جدایی بین آنهاست.
مهم نیست که شما چطور وارد یک بحث میشوید ، مهم این است که شما چطور در این بحث پاسخ همسرتان را میدهید. آیا هرگز سعی میکنید قضیه را از منظر دید همسرتان بنگرید یا اینکه صرفا او را یک فرد سفیه و احمق خطاب میکنید؟! اگر تا به حال روش شما این بوده سعی کنید با نگاه مثبتتر ، سعه صبر بیشتر و واکنش بهتری مرافعههای زندگیتان را رفع کنید تا ازدواجتان امن باقی بماند.
حرفها و رفتارهای نامناسب زنان با مردان
زمانی که مرد زندگی تان از شما احساس واقعی تان را می پرسد اما شما با وجود ناراحتی و عصبانیت در پاسخ می گویید: «خوبم، چیزی نیست» در واقع او را از خود رنجانده اید. شاید دلایل گوناگونی را برای عدم بیان ناراحتی تان داشته باشید، به عنوان مثال دوست دارید ببینید که آیا خود او علت این ناراحتی را می فهمد، یا این که می خواهید تلاش او را برای خوب کردن حال خود بدانید… اما در هر صورت چیزی که او در این شرایط از شما می خواهد، صداقت و روراستی است. بنابراین به جای این که از او بخواهید خودش علت ناراحتی شما را حدس بزند، هر چه سریع تر راز دلتان را فاش کنید تا او بتواند آن را برطرف و شما را بار دیگر شاد کند.
صحبت کردن از آدمهای زندگی تان مانند دوستان، همکاران یا خانواده، امری عادی است اما زمانی که شما پای پسرهای دیگر را وسط می کشید، همه چیز تغییر می کند. به عنوان مثال شما با بیان جمله ای چون «آن مرد به من گفت که چقدر زیبایم» او را می آزارید. طرف مقابل تان شاید حتی به روی خودش نیاورد اما با شنیدن این جمله احساس ناامنی پیدا خواهد کرد. در حقیقت، او می داند که شما زیبایید اما نباید این گونه جملات را مدام پیش او به زبان آورید.
بیایید صادق باشم. خانم ها وقت زیادی برای حاضر شدن می خواهند، آقایان نیز به این حقیقت واقفند اما اگر شما هر بار که با طرف مقابل تان قرار دارید، دیر کنید، در حقیقت به او ثابت کرده اید که احترام زیادی برایش قائل نیستید. زمان او نیز مانند زمان شما ارزشمند است بنابراین اگر یک ساعت برای حاضر شدن زمان می خواهید، بهتر است که برنامه ریزی تان به گونه ای باشد که در زمان مقرر بر سر قرار حاضر شوید.
اکثر آقایان از شنیدن این جمله که «آیا در این لباس چاق به نظر می رسم؟» گیج و عصبی می شوند. به راستی شما با مطرح کردن این سوال انتظار چه جوابی را از آنها دارید. مطمئنا او به شما نمی گوید که در این لباس چاق به نظر می رسید، زیرا می داند که عاقبت خوبی در انتظارش نیست. بنابراین جز این پاسخ که «نه! اصلا اینطور نیست. تو بسیار هم خوش هیکلی» چیز دیگری نخواهید شنید. بنابراین وقت خود و شریک زندگی تان را با این سوال ها که آیا فلان لباس به شما می آید یا نه، تلف نکنید. یا بهتر است که به جای سوال کردن، نظر خودتان را در مورد لباسی که به تن کرده اید، بیان کنید تا او هم در مورد عقیده شما نظر دهد.
نه تنها شما بلکه مرد مورد علاقه تان نیز به زمان هایی که تنها با دوستانش بگذراند، احتیاج دارد. اما اگر در این شرایط شما مدام به او پیغام دهید، در واقع شب او را خراب کرده اید. چیزی که او احتیاج دارد فضای تنهایی است. شما باید به او این فرصت را بدهید تا هر از چند گاهی هر کاری که خودش دوست دارد را انجام دهد. اگر نمی توانید در این مواقع خودتان را نگه دارید و تا بازگشت او صبر کنید، بهتر است که شما نیز سر خودتان را به گونه ای گرم کنید.
هیچکسی دوست ندارد که حرف اش توسط دیگری قطع شود. در واقع زمانی که شما وسط حرف طرف مقابل تان می پرید، بدین معنی است که برای حرف های او ارزشی قائل نیستید. شاید دلیل این رفتار شما این باشد که قبلا حرف هایش را شنیده اید اما حتی این هم بهانه خوبی برای گسستن حرف های مرد زندگی تان نیست. در نهایت دلیل تان هر چه باشد، این رفتار به دلیل این که نشاندهنده بی احترامی به طرف مقابل است، بسیار آزار دهنده می باشد.
برای هر آدمی سخت است تا با فردی برخورد کند که قدرت تصمیم گیری ندارد. زمانی که شما طرف مقابل تان را در انتظار گرفتن یک تصمیم نگه می دارید، در واقع همه چیز را در حالت تعلیق در آورده اید. به عنوان مثال زمانی که او از شما می پرسد «کدام فیلم را دوست دارید تماشا کنید» و شما در جواب می گویید که «نمی دانم» یا «فرقی نمی کند» در واقع او را ناراحت کرده اید زیرا که او با پرسیدن این سوال خواسته تا طبق علاقه شما پیش رود اما شما با چنین جوابی بی تفاوتی خود را نسبت به او نشان داده اید. بنابراین سعی کنید که تا جای ممکن تصمیم گیری هایتان را به تاخیر نیاندازید.
حتما برای شما هم پیش آمده که از شریک زندگی تان بپرسید «آیا هنوز مرا دوست داری؟». با بیان این سوال انتظار چه جوابی دارید؟ حتی اگر طرف مقابل تان مانند قبل به شما احساس نداشته باشد، باز هم نمی گوید که «نه! کمتر از قبل دوستت دارم.». مطمئنا در جواب خواهید شنید: «معلوم که هنوز هم دوستت دارم» بنابراین پاسخی که برای این سوال خواهید شنید، ممکن است که پاسخ صادقانه ای نباشد. شما با این کارتان تنها نشان می دهید که در این رابطه احساس ناامنی دارید و همین امر ممکن است موجب دور شدن او از شما شود. بنابراین خودتان را با پرسش این سوال خسته نکنید و به دنبال راههای دیگری برای ثابت کردن عشق او نسبت به خودتان باشید.
آقایان دوست ندارند که شما از رابطه عاطفی تان مدام در شبکه های اجتماعی صحبت کنید. مسائل خصوصی شما به هیچ کسی جز خودتان ربطی ندارد، به علاوه آنچه برای شما جذاب است، ممکن است که برای دیگران هیچ جذابیتی نداشته باشد، بنابراین از انتشار آنچه میان شما و شریک زندگی تان می گذرد، خودداری کنید. زمانی که شما مدام عکس عشق زندگی تان را منتشر می کنید یا هر روز درباره رابطه عاطفی تان می نویسید، در واقع حس ناامنی را به طرف مقابل تان انتقال داده اید. بنابراین از صحبت کردن در مورد رابطه عاطفی تان با دوستان مجازی، که امری بسیار شخصی است، پرهیز کنید.
قبول داریم که شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام، توییتر، تلگرام یا فیسبوک اعتیاد آورند اما زمانی که پیش شریک زندگی تان هستید باید عادت گوشی تلفن به دست گرفتن را ترک کنید. شما مدام سرتان داخل گوشی تان است زیرا نمی خواهید هیچ پستی را از دست بدهید اما طرف مقابل تان چه می شود؟ او هم احتیاج به توجه شما دارد. به عنوان مثال زمانی که او با شما صحبت می کند اما شما در پاسخ می گویید: «چه گفتی؟» در واقع او را از خود رانده اید و در حقیقت این حس را به او منتقل کرده اید که هیچ اهمیتی برای شما ندارد. بنابراین اگر شریک زندگی تان برایتان مهم است، این عادت خود را ترک کنید.
مورادی که به منزله تجربه رابطه جنسی در دختران نیست
باورهای غلط درباره رابطه جنسی
گفتن از سکس، اضطراب می آورد و مکانیسم های دفاعی فعال می شوند.
چرا افراد به روابط فرازناشویی روی می آورند؟
رابطه فرازناشویی ، این مقوله دو فرآیند دارد، یکی بی وفایی و سردی و دیگری، خیانت. هر دوی اینها جزء اکسترامنتال یا فرازناشویی تعریف می شوند. بی وفایی خفیف تر از خیانت است و وقتی رابطه فرازناشویی از لحاظ عاطفی احساسی شدیدتر می شود، به رابطه نزدیک جسمانی منجر شده و نهایتا به خیانت کامل ختم می شود.
تصادفا ممکن است فردی خیانت کند در حالی که برنامه ای از قبل نداشته است. در برخی افراد هم اعتیاد جنسی وجود دارد، یکسری هم رابطه نامشروع داریم که در حیطه توافقات زناشویی قرار می گیرد.
دارینی، برای انواع خیانت ها دلایل مختلفی را برمی شمارد از جمله کنجکاوی جنسی و یا اینکه گاهی فرد انتظارات آرمان گرایانه دارد، بعضا ممکن است احساس خلا عاطفی کند و به سمت و سوی این روابط کشیده شود. در برخی موارد نیز زنان و مردان دچار بحران های میانسالی شده و به سمت این روابط گرایش پیدا می کنند. نارضایتی جنسی، باورهای نادرست و وجدان پایین به لحاظ شخصیتی، می تواند جز عواملی باشد که هم در زنان و هم در مردان به چشم می خورد.
کاملا مبرهن است هنگامی که موضوعی تنش زا در خانواده رخ می دهد، کودکان جزء اولین قربانیان این تنش ها هستند. روح حساس آنها تاب تحمل بسیاری از مسائل را ندارند و نتیجه آن در رفتار و کردار آنها به شیوه های مختلف نمایان می شود. تاثیر برخی ماجراها نیز در بزرگسالی فرد هویدا می شود که به عنوان نمونه می توان به موضوع روابط فرازناشویی یکی از والدین اشاره کرد.
دارینی در این باره می گوید: برخی از اشخاصی که به همسران خود خیانت می کنند کسانی هستند که والد خیانت کار داشته اند، یعنی پدر یا مادر به همسرش خیانت کرده و آن فرد هم در آینده از والدین الگوبرداری می کند، پس میتوان گفت سابقه بی وفایی و خیانت در والدین ممکن است در برخی موارد موجب خیانت فرزند شود و احتمال اینکه این اتفاق بیفتد، دور از دسترس نیست.
بررسی های پژوهشی و آماری درباره موضوع روابط فرازناشویی در کشور ما با محدودیت هایی مواجه است، زیرا اطلاعات افراد به آسانی در این زمینه در دسترس نبوده و بعضا منکر این ماجرا می شوند، ضمن اینکه حساسیت بر روی این موضوع بسیار زیاد است و افرادی که اقدام به این کار می کنند ترجیح می دهند که همه جوره منکر این موضوع شوند و همین امر دسترسی به افراد و آمارگیری و پژوهش را با مشکل مواجه می کند.
این مشاور خانواده در این باره می گوید: سال گذشته آمارها نشان میداد که مردان بیشتر از زنان اقدام به رابطه فرازناشویی کرده و ۳۰ درصد هم برای مشاوره مراجعه می کردند. رابطه فرازناشویی یک پیوستار است؛ یعنی از سردی عاطفی شروع شده و به خیانت جنسی ختم می شود. زنان به بی وفایی و خیانت عاطفی بسیار حساس ترند و مردان به خیانت جسمی و جنسی. بنابراین خانمی که همسرش وارد این رابطه شده اول از او می پرسد دوستش داشتی یا نه؟ و مرد هم از زن می پرسد آیا دستش به تو رسیده است؟
وی ادامه می دهد: بنابراین خیانتها از دیدگاه زنان و مردان متفاوت است. ما فرض را بر این میگذاریم که با اختلال روبرو نیستیم. یعنی فرد از لحاط تنوع طلبی جنسی، بیمار شخصیتی نیست. همچنین افراد می توانند تحت تاثیر روابط دوستانشان، قبح این مساله برای آنان بریزد و اقدام به این روابط کنند.
این مدرس دانشگاه در این زمینه معتقد است: تکنولوژی و فضای مجازی، فی نفسه بد نیست و نمیتوانیم بگوییم فضای مجازی و اپلیکیشن ها تماما بد هستند. اما واقعیت اینست که امکان دسترسی افراد به یکدیگر در فضای مجازی افزایش پیدا کرده و راحت تر می توانند با هم ارتباط برقرار کنند. با توجه به اینکه این موضوع در جامعه فرهنگ سازی نشده بنابراین فضای مجازی در این روابط نقش مستقیم دارد. زیرا برخی افراد، فرهنگ اینکه رفتار و روابط بین فردی آنها چگونه باید باشند را نداشته و درباره چگونگی استفاده از کلام و متنهایی که برای هم ارسال می کنند نیز آگاهی لازم را ندارند.
دارینی ادامه می دهد: نیاز به توجه و دیده شدن به طور کاذب در این فضا برآورده می شود، بنابراین فرد تمایل پیدا می کند که موضوعی را تست کند. ضمن اینکه بسیاری از خیانتها از درد دل آغاز می شود و در ادامه به خیانت ختم می شود. بنابراین می توان گفت علاوه بر دسترسی، در جا انداختن برخی فرهنگ های غلط نقش داشته اند.
وی با اشاره به اینکه، فیلمهای ماهواره ای نیز به نوبه خود قبح بسیاری از روابط را ریخته اند، می گوید: در گذشته افراد برای دیدن تصاویری که روابط عاطفی عادی (و نه خارج از مضمون) را به تصویر می کشید، در حضور جمع خجالت زده می شدند. اما الان دو سه نسل کنار هم مینشینند و این فیلمها را تحلیل می کنند که مثلا این با آن حرف میزند و این بچه برای فلانی است و … و این گونه جایگاه برخی ارزشها در خانواده از دست می رود و احتمال انجام این کارها بیشتر می شود. میتوان نام جنگ نگرشی را بر این موضوع گذاشت یعنی این موضوع از لحاظ نگرشی برای افراد عادی می شود. زیرا وقتی موضوعی از لحاظ بصری عادی شد، انجام آن نیز قبح خود را از دست می دهد.
برخی اختلالات در حوزه بیماری های کنترل تکانه و اختلالات شخصیتی مطرح می شوند که رد پای آنها در روابط فرازناشویی نیز مشاهده شده و بهتر است به این افراد به دید بیمار نگریست. دارینی در این باره بیان می کند: افردی که وقتی از آنها آزمونهای روانی گرفته می شود، به لحاظ ویژگیهای روانی در وظیفه شناسی و وجدان در حیطه الگوهای ۵ عاملی شخصیت، نمره پایین را به دست می آورند، افراد تکانشگری هستند. در این اشخاص، اختلالی تحت عنوان تنوع طلبی جنسی وجود دارد، اینها افرادی هستند که دائما شریک های جنسی خود را عوض کرده و به لحاظ شخصیتی بیمار هستند، یعنی فرد باید حتما مورد ارزیابی بالینی قرار گیرد. افرادی که از لحاظ شخصیتی متزلزل هستند و ضعف هایی که دارند دائما در ذهن آنها مرور می شود احتما ابتلا به خیانت در آنها بالاتر است.
اعتقادات دینی در هر بزه و خلافی حکم بازدارنده را دارد و اگر در همه امور جاری و ساری شود نقش بسیار مهمی در بهبود کارکرد نهادهای مهم اجتماعی از جمله خانواده دارد. حضرت علی (ع) می فرمایند: وفای به عهد از نشانه های دینداری است . اگر زنی یا شوهری به یکدیگر وفادار نبودند بدانید دین ندارند و عبادت ایشان قبول نیست.
این روانشناس بالینی در این باره اظهار می کند: در مشاوره های مذهبی، افرادی که اتکاء قلبی بالاتری به خداوند داشته و «خود کنترلی» بیشتری دارند، «کنترل تکانه» بهتری دارند، یعنی فرد می تواند بر روی خود کنترلی خود کار کند. کسی که به تعهد باور دارد در هر مسلکی که باشد می تواند تعهد خود را حفظ کند. افرادی که باور قلبی و اصول انسانی و ارزشی و مذهبی دارند امکان اینکه وفادار باشند بیشتر است.
این مشاور خانواده، با اشاره به تجربه های متعدد در مواجهه با مراجعان این حیطه می گوید: افرادی که مورد خیانت قرار می گیرند بر اساس جنسیت، نوع خیانت، نوع رابطه فرد خیانتکار با همسرش و سابقه خیانت، واکنش های متفاوتی نشان می دهند. در این گونه موارد معمولا زنان و مردان، متفاوت است. اگر برای شخصی، رابطه فرازناشویی خط قرمز زندگی مشترک باشد، به زندگی خاتمه می دهد. اما برای عده ای هم خط قرمز نیست و سطح خیانت را مورد بررسی قرار می دهند، که آیا فقط یک بار بوده؟ آیا تصادفی بوده؟ آیا فقط در حد یک گفتار عاطفی بوده؟ آیا فقط یک دیدار ساده بوده و … . همه اینها را لحاظ می کنند و بعد برای جدایی یا ادامه زندگی تصمیم می گیرند. اما آنچه در تمام خانواده ها اتفاق می افتد، فروپاشیدن دیوار اعتماد است.
دارینی، با اشاره به تفاوت اقدامات درمانی درباره کسی که مورد خیانت قرار گرفته با کسی که خیانت کرده، خاطرنشان می کند: احساس ندامت و اقدام برای درمان بسیار مهم است و فرد باید صادقانه با همسر خود شروع به صحبت کند. یکسری راهکار برای جلوگیری از بازگشت به خیانت وجود دارد، عادت هایی مانند تشویق، احترام، اعتماد، پذیرش، گفتگو و گوش کردن به صحبت های همسر و اجتناب از تهدید و تنبیه و کنترل و سرزنش و عیب جویی و شکایت و …
وی ادامه می دهد: اینها فنونی است که به واسطه آنها روی زوج کار می شود اما آنچه مسلم است استفاده از دیدگاه های آرام سازیست، یعنی معنادهی مجدد و واقعیت درمانی و بخشش درمانی. بخشش به معنای تحمل و آشتی و مصالحه و چشم پوشی نیست بلکه از کینه توزی و دشمنی و نفرت اجتناب کرده و پس از برجسته سازی ماهیت آرام بخش آن، از آن برای بهبود رابطه استفاده می کنیم. فرد باید ابتدا اقدام به عذرخواهی و ختم رابطه فرازناشویی کرده و تلاش خود را برای برگرداندن اعتماد انجام دهد و البته این نکته را مدنظر داشته باشد که این موضوع یک فرآیند زمانبر است و باید زمان لازم را به آن اختصاص دهد زیرا اولین پیامد بی وفایی از بین رفتن اعتماد است و لذا بهبود رابطه نیاز به زمان کافی دارد.
درباره چه چیزهایی با همسر حرف بزنیم
در اولین روزهای آشنایی گویا برای هم بیشتر جذاب هستند و دوست دارند ساعت ها با هم صحبت کنند اما بعد از عروسی و چند سال بعد از آن روزی نیم ساعت هم به زور حوصله هم کلام شدن باهم را پیدا می کنند و آن نیم ساعت هم صرف گفتن چه باید بخری؟ وام را ریختی؟ بچه ها را به مدرسه بردی؟ و از این دست کلمات می شود.
کم شدن فرهنگ گفتگو موجب شده در برخی از خانواده ها زن یا شوهر و یا هر دو برای به کُرسی نشاندن حرف خود، فقط دستور صادر کنند. همانطور که برخی، خانه را با دادگاه اشتباه می گیرند و فقط به دنبال به دست آوردن حق خود هستند، برخی هم خانه را با اراده یا پادگان اشتباه گرفته اند، فقط دستور می دهند و فقط هم منتظر شنیدن کلمه «چشم» هستند. این نوع برخورد، تنشزا است. گاهی دستوراتی در خانه صادر می شود که از طرف مقابل مورد پذیرش قرار نمی گیرد. همین امر موجب اختلاف می شود. نه دستور دهنده، خواسته خود را در قالب یک گفتگو ارائه می کند و نه شنونده دستور، دلیل عدم اطاعت خود را با استدلالی منطقی به طرف مقابل خود انتقال می دهد. نتیجه این می شود که یکی می گوید انجام بده؛ یکی می گوید: انجام نمی دهم.
گاهی هم رفتارهای به ظاهر اشتباه از زن یا شوهر سر می زند که تا مدّت ها یکی از دیگری کینه به دل می گیرد؛ بدون این که پای صحبت بنشینند و از این ناراحتی سخن به میان آورند.
اختلاف زن و شوهر می تواند مایه رشد زندگی شود؛ البته در صورتی که دو طرف اختلاف را به میدان زورآزمایی یک دیگر تبدیل نکنند؛ بلکه با در نظر گرفتن قواعدی که در این جا درباره گفتگو می گوییم در مورد آن صحبت کنند و آن را حلّ کنند. بالاخره در یک مساله مورد اختلاف یکی اشتباه می کند. شاید هم هر دو یک عقیده و سلیقه دارند؛ اما یکی اشتباه می فهمد اگر اشتباه در عقیده باشد، گفتگوی قاعدهمند می تواند فردی را که اشتباه می کند، از اشتباه خود بیرون آورده و همین مایه رشد او است. اگر هم که اشتباه در فهم است، گفتگو می تواند تفاهم ایجاد کند که سرمایه اصلی زندگی است.
همیشه که نباید درباره اختلافات سخن گفت. اشتراکات هم موضوع خوبی برای گفتگو است. وقتی ما با همسرمان درباره اشتراکات اعتقادی خود سخن می گوییم، موجب می شود هر دو در این عقیده استوارتر شده و نقطه اشتراکمان تقویت شود. البته درباره اشتراکات تذکّر این نکته ضروری است که نباید اشتراکات را همیشه تقویت کرد. شاید نقطه اشتراک ما عقیده نادرستی باشد، پس بهتر است درباره نقاط اشتراک با اهلش مشورت کنیم تا مطمئن شویم که اشتراکات ما عقاید درستی است که ارزش تقویت دارد.
برخی سخن گفتن درباره امور روزمره را برای خود عیب می دانند؛ در حالی که گاهی زن یا شوهر نیاز دارد از امور روزمره خود مثل قضایایی که امروز در خانه یا بیرون از خانه برای او پیش آمده سخن بگوید. این گفتگو شاید چیزی را حلّ یا تقویت نکند؛ اما همین اندازه که همسر، سفره دل خود را باز کرده و طرف مقابل خود را شنونده خوبی می بیند در استحکام روابط زن و شوهر موثر است. از سویی دیگر سخن گفتن و شنیدن درباره امور روزمره موجب می شود که زن و شوهر از اوضاع هم با خبر شده و برخورد خود را با همسر خویش متناسب با همین اوضاع مدیریت کنند؛ مثلاً اگر شوهر فهمید که امروز فرزند خردسالش بهانه گیری و گریه زیادی کرده، از این که همسر او حوصله و نشاط ندارد شاکی نمیشود. اگر هم زن متوجه شود که امروز بار کار مرد بیش از روزهای دیگر بوده، از این که خواسته او را برای رفتن به خرید رد می کند ناراحت نمی شود.
نباید صحبت از معارف دینی به جلسات رسمی محدود شود. خانواده یکی از بهترین مکان ها برای گفتگو در این زمینه است. چه خوب است حداقل هفته ای یک بار به اتّفاق خانواده گفتگویی دینی داشته باشیم! موضوع گفتگو را می توان با توافق یکدیگر انتخاب کرد. آیات قرآن، روایات و کتب علمای اسلام شناس می تواند محور خوبی برای این گفتگوها باشد. اگر یک بار امتحان کنید، طعم شیرین این نوع گفتگوها را خواهید چشید.
چنین گفتگوهایی علاوه بر این که سطح معرفتی خانواده را بالا می برد، موجب می شود نگاه زن و شوهر به مسائل دینی افق مشترکی بیابد که این اشتراک تأثیر به سزایی در رسیدن به تفاهم بیشتر دارد.
یکی از بزرگترین مشکلات تربیتی، سیاست دو گانه در تربیت فرزند است. متأسفانه در برخی از خانوادهها پدر برای خود شیوهای در تربیت داشته و مادر روش دیگری را در پیش گرفته است. این سیاست دو گانه، اثرات زیان باری را در پی خواهد داشت. در این صورت ممکن است فرزند، دارای شخصیت دو گانه شده و یا این که به کلی از پدر و مادر بریده و تربیت او به دست عنصری خارج از محیط خانواده بیفتد.
گفتگو درباره تربیت فرزند، گامی مهم و لازم برای رسیدن به روشی مشترک در تربیت فرزند است؛ البتّه بهتر است این گفتگو قبل از تولد فرزند و حتّی انعقاد نطفه آن شکل بگیرد؛ چرا که از نگاه دینی تربیت از هنگام انعقاد نطفه و حتّی پیش از آن آغاز می شود.
اطلاع از مسائل روز؛ مثل مسائل علمی یا سیاسی نگاه انسان را در به دنیای اطراف خود واقعبینانه میکند. زن و شوهر می توانند در این فضا نیز همراه یکدیگر باشند.
صحبت از دیگران یکی از آفات آسیبزای خانواده است. واقعاً چه نیازی است که سخن گفتن از دیگران را نُقل مجالس خود کنیم؟ این صحبت ها علاوه بر این که از نظر شرعی گناه محسوب می شود، آرامش روانی خانواده را هم از بین می برد. اگر کسانی که از آنان سخن می گوییم بالاتر از ما باشند، راه مقایسه، حسرت و افسوس، حسادت و چشم و همچشمی و… را به خانه گشودهایم. اگر هم پایین تر از ما باشند، راه عُجب و غرور، تکبر و تحقیر را به خانهمان باز کرده ایم؛ البته گاهی زندگی خوب دیگران الگویی برای ما است و از همین رو نیز درباره آن سخن می گوییم. در صورتی که همسرمان به این خانواده یا فرد و تعریف از آن حسّاس نباشد، چنین گفتگویی مطلوب است.
زندگی آغاز تجربه ای نو برای دو زوج جوان است. دختر و پسر با ازدواج، وارد فضایی می شوند که پیش از این، آن را تجربه نکرده اند. به همین دلیل هم ممکن است در مقاطعی از زندگی؛ به ویژه مراحل اولیه آن اختلافاتی با هم پیدا کنند که حتّی شدید هم بوده و به جاهای باریک هم بکشد؛ اما در موارد قابل توجّهی با تدبیر یکی از دو طرف یا هر دو و یا شخص سومی این بحران فروکش کرده و روابط آنها به حالت عادی برمی گردد. در چنین مواردی اولاً باید خداوند را شاکر بود که تنش به وجود آمده زندگی را ویران نکرده و دوباره زندگی به ساحل آرامش رسید؛ ثانیاً پس از حلّ بحران نباید از آن به عنوان ابزاری برای سرزنش همسر استفاده کرد. یادآوری گذشته معمولاً برای کسی که مقصّر اصلی بحران است، آزاردهنده بوده و برای او طعم سرزنش دارد. سرزنش، خود به تنهایی می تواند عامل بحران جدیدی باشد که شاید از بحران قبلی شدیدتر هم باشد. البته اگر یادآوری گذشته جنبه عبرتآموزی داشته و همسر هم از آن برداشت سرزنش نکند، مفید و سازنده است.
گفتگو درباره هر چیزی نیازمند به اطلاعات حداقلی درباره آن چیز است. با نبود این اطلاعات حداقلی نه تنها گفتگو فایده نخواهد داشت؛ بلکه گاهی هم خطرناک خواهد بود؛ مثلاً اگر موضوع گفتگوی زن و شوهر تربیت فرزند باشد؛ امّا هیچ کدام، اطلاعات لازم برای این گفتگو را نداشته باشند، ممکن است نتیجه گفتگو منجر به انتخاب روشهای اشتباه در تربیت فرزند شود. برای مصون ماندن از این آفت، زن و شوهر و یا حداقل یکی از آن ها باید پیش از گفتگو درباره موضوع آن مطالعاتی داشته باشد، با رعایت این نکته پای مطالعه هم به خانواده باز می شود.
تله های جنسی پیش پای زنان
تله های ۱۰ تا ۳۰ سالگی
از بلوغ تا پخته شدن در روابط جنسی، که معمولا تا پایان دهه سوم زندگی طول می کشد «تجربه» حرف اول را می زند.
بگذریم از دخترانی که تا سال ها بعد هم، از زندگی جنسی شان چیزی نمی فهمند. ربطی به ازدواج هم ندارد. عده ای هستند که متاهل می شوند اما چنان منفعل و ناآگاه، که در ۴۰ سالگی هم شاید به اندازه یک دختر ۱۵ ساله ندانند؛ و عده ای هم که از قطار اجتناب پیاده نمی شوند، تا وقتی به ایستگاه ازدواج برسند، طبیعتا فرصتی برای تجربه به خود نمی دهند.
اما اگر کسی پشت رل بنشیند، چه با گواهینامه چه بدون آن، بالاخره چند سالی طول می کشد تا بشود «راننده». و دقیقا در همین دوره است که بدترین تصادفات رخ می دهد. آسیب های این دوره تجربه گرایی، سه تاست: بیماری، بارداری، خود یا دیگر آزاری.
بیشترین آمار ابتلا به عفونت های منتقل شونده از راه جنسی، در راس آنها، کلامیدیا، گنوره (سوزاک) و سیفلیس در همین سن ۱۵ تا ۲۵ سالگی است. سنی که هنوز خوب رانندگی بلد نیستیم ولی بیشترین میل به رانندگی را هم در همین سن داریم. اهمیت آموزش همینجا معلوم می شود و چه عجیب که آموزش ها را در این سنین متوقف کرده اند و اگر بپذیرند هم، موکول اش کرده اند به سالها بعد! مثال نوشدارو بعد از مرگ سهراب.
به اینکه چطور ممکن است تجربه جنسی در این سن، به خودآزاری یا دیگرآزاری بینجامد، در یادداشت دیگری خواهم پرداخت.
تله های ۳۰ تا ۵۰ سالگی
بعد از ۳۰ سالگی، اگر هنوز ازدواج در کار نباشد، همان تله های دهه ۲۰ پیش پای شماست. اما بعد از ازدواج، دو چالش جدید رخ می نماید: همسرداری و فرزند آوری.
همان طور که اضافه شدن فرزند، از همان دوره بارداری گرفته تا تولد و دستکم یکی دو سال بعد از آن، اتاق خواب را ممکن است به اتاق نشیمن تبدیل کند.
چه بسیارند زوج هایی که از پس تولد فرزند، گرمای روابط شان از دست رفته و فرزند ۶-۷ ساله شان هنوز هم بین پدر و مادرش می خوابد.
تله های ۵۰ سالگی به بعد
همچنان که تله های دهه ۴۰ ممکن است پیش رو باقی بمانند؛ مخصوصا در خانواده هایی که به یکی دو فرزند راضی نمی شوند تهدید دیگری در سال های بعد خود را نشان می دهد: زادبس.
نکته اینجاست: این فقط یک تهدید ذهنی است و نه بیشتر. خانم ها اغلب خودشان، با دست خودشان چاله ای می کنند و بعد با پای خودشان در آن می افتند. مطالعات نشان داده بعد از زادبس، حتی ممکن است میل جنسی و قابلیت های جنسی بالاتر برود، اما اغلب خانم ها این طور در ذهن شان کاشته اند که از این سن، باید الک ها را آویخت!
جالب است بدانید در کشورهای غربی، آمار بیماری های مقاربتی از حدود ۴۵ سال مجددا رشد می کند و این یعنی زنان، دوباره مثل تین ایجرها به زندگی جنسی پرشورشان بر می گردند. اما در ایران، خانم ها در نقش مادربزرگ هایشان فرو می روند. مادربزرگ هایی که البته حتی در سال های جوانی هم چیزی از زندگی جنسی شان نفهمیده بودند.
عبارتی در زبان انگلیسی هست که خانم ها باید به یاد داشته باشند. می گویند: use it or loose it. یعنی ازش استفاده کن وگرنه از دستش می دهی. برای واژن این عبارت بسیار صادق است. در همه سنین، هرچه رابطه جنسی کمتر باشد، احتمال درد و ناراحتی بیشتر و احتمال لذت بردن کمتر می شود.
نشانه های هشدار دهنده زندگی زناشویی
جروبحث کردن درباره بیرون بردن زبالهها از خانه در این زمینهای که مطرح کردهایم، قرار نمیگیرد. درواقع، محققان میگویند که اگر شما نسبت به گفتن آنچه در ذهنتان میگذرد، به همسرتان شک و تردید دارید، باید زندگی مشترک خودتان را با دقت بیشتری بررسی کنید. البته به گفته متخصصان، رودررو شدن و صحبت کردن واضح با فردی که همسرمان است و اهمیت خاصی برایمان دارد، همیشه کار سادهای نیست. با این حال، وقتی که زوجها تصمیم میگیرند برای حفظ و تداوم زندگی مشترک، بعضی از حرفهای مهمشان را پنهان کنند، زنگ خطر آن رابطه به صدا درآمده است.
شاید این حالت را در شروع زندگی مشترک متوجه نشوید، اما شخصیت خودشیفته به مرور زمان بیشتر ویژگیهای خودش را نشان میدهد. وقتی که شما با یک فرد خودشیفته زندگی میکنید، فقط یک نفر است که در این میان اهمیت دارد و آن یک نفر هم قطعا شما نخواهید بود. فرد خودشیفته تلاش میکند تا برای دستیابی به هدفهای خودش، هم طرف مقابلش را تحت فشار قرار بدهد و هم او را نادیده بگیرد. این افراد عمدتا درباره خودشان صحبت میکنند و نسبت به آنچه درباره همسرشان میگذرد، معمولا واکنش خاصی نشان نمیدهند. در واقع، بزرگترین مشکل در زندگی با فرد خودشیفته، عدم همدلی او با همسرش است.
زوجهایی که همیشه درباره هر موضوعی با همدیگر توافق داشته باشند، واقعا وجود خارجی ندارند. با این حال، نزاع و اختلاف دائمی نیز میان افراد متاهل اصلا قابل قبول نیست و به پیامدهای مثبتی منجر نمیشود. اگر دعواهای شما شدید هستند و به استفاده از کلمات تخریبگر یا رفتارهای خطرناک ختم میشوند، واقعا باید نگران رابطه خودتان باشید.محققان میگویند که عادی بودن رابطه در یک روز و بحرانی شدن آن در روز بعدی نیز یکی از نشانههایی است که مسموم بودن و نامطلوب بودن زندگی مشترک را نمایان میکند. به علاوه، اگر این موقعیتها به خشونت فیزیکی ختم شوند، باید هرچه سریعتر فکری به حال زندگی مشترکتان بکنید.
زندگی مشترک نباید به بازی بسکتبال تبدیل شود و افراد متاهل نباید از الگوهای رفتاری مبتنی بر نمرهدهی و درجهبندی برای پیشبرد زندگیشان استفاده کنند. در واقع، اگر فرد متاهلی دائما به شمارش کارهای خوب و کارهای بد خویش و همسرش بپردازد، وارد این چرخه مخرب شده است. محققان میگویند که همه افراد متاهل حداقل یک بار به این الگوی رفتاری روی میآورند، اما زندگی مشترکی که بر مبنای این الگوهای رفتاری شکل گرفته باشد، قطعا مسموم و نامطلوب است. وقتی که شما یا همسرتان دائما نقصها و ضعفهای همدیگر را برجسته کنید و خودتان را در جایگاه برتر قرار بدهید، درواقع علیه یکدیگر موضع گرفتهاید.
چرا دختران میل به ازدواج با مردان میانسال دارند
حریرچی میگوید: «دخترانی که به ازدواج با افراد میانسال تمایل دارند، اغلب دختران بالای ۳۰ سال هستند که برای تامین زندگی نمیتوانند به پسران جوان اعتماد کنند.
بنابراین دختران به سمت مردی میروند که رفتار محبتآمیز داشته باشد.» این در حالی است که در سالهای اخیر مدام میزان ازدواج در ایران کاهش یافته و در مقابل طلاق افزایشی بوده است. معضلات خانواده در ایران معضلات متعددی است و اگر در مورد آن چاره اندیشی نشود، مشکلات عدیدهای به وجود میآید.
بیکاری، مسکن، تورم، گرانی، فرار از مسئولیت، تاخیر در ازدواج، افزایش طلاق و… همه و همه دست به دست هم داده تا ازدواج به خود شکل دیگری بگیرد.
انگار گرایشها تفاوت پیدا کرده و دخترانی که روزی از ازدواج با مردان میانسال فرار میکردند؛ اینک آنها را گزینه خوبی میدانند، چرا که این روزها از استحکام زندگی زناشویی خبری نیست و کوچکترین بادی ستون خانهها را میلرزاند. پس چه بهتر انتخاب مردانی که از تمکن مالی بهرهمندند و چون پسران جوان از زیر بار مسئولیت رفتن شانه خالی نمیکنند.
این وصف حال و طرز فکر برخی دخترانی است که همسر آینده خود را از میان میانسالان انتخاب میکنند. البته باید تمام ابعاد این ازدواج را بررسی کارشناسانه کرد تا بتوان به صورت موشکافانه به آن پرداخت. مسالهای که در صورت تداوم تاخیر در ازدواج شامل حال جوانانی است که گزینههای ازدواج خود را تغییر میدهند.
روز گذشته عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی بیان کرد دخترانی که به ازدواج با افراد میانسال تمایل دارند، اغلب دختران بالای ۳۰ سال هستند که برای تامین زندگی نمیتوانند به پسران جوان اعتماد کنند. همچنین خشونت در پسران جوان بسیار بالاست. بنابراین دختران به سمت مردی میروند که رفتار محبتآمیز داشته باشد.
حریرچی درباره افزایش ازدواج مردان بالای ۶۰ سال عنوان کرد: در جایی زندگی میکنیم که آدمها بسیار تنها هستند و در واقع برای فرار از این تنهایی کارهای مختلفی انجام میدهند. افراد در جامعه ایران سعی میکنند برای فرار از تنهایی شرایطی را فراهم کنند که این نوع از ازدواجها نیز به همین مساله مربوط است. او با اشاره به اینکه مساله ازدواج مردان بالای ۶۰ سال را میتوان از زاویههای مختلف اجتماعی نگاه کرد، ادامه داد: ازدواج دختران با مردان بالای ۶۰ سال در طبقات مرفه جامعه با توجه به اینکه امکانات در این طبقات بیشتر است و این دختران نیز توقعات مالی و اقتصادی زیادی دارند، راحتتر اتفاق میافتد.
حریرچی اظهار کرد: از طرفی دختران با این مساله روبهرو هستند که اکثر ازدواج همسن و سالهایشان با شکست مواجه میشود، پس ترجیح میدهند ازدواج امنتری داشته باشند. او بیان کرد: اگر امروز قرار باشد دختران با پسران جوان ازدواج کنند باید استقلال مالی داشته باشند یا حتی در مواردی بخشی یا همه مخارج زندگی را تامین کنند که همه این موارد میتواند انگیزهای برای ازدواج با مردهای سن بالا باشد.
او تاکید کرد: مساله طلاق به ویژه طلاقهای عاطفی یکی از علتهای این موضوع است. وقتی دختران جوان شاهد طلاقهای زیاد یا زندگیهای ناموفق هستند، تمایل بیشتری به این نوع از ازدواجها پیدا میکنند؛ چون از لحاظ مالی تامین خواهند بود و زندگی امنتری دارند و تنها هم نخواهند بود، البته این مساله قبح دارد، اما فرد به جایی میرسد که به نگاه منفی جامعه تن میدهد.
«ازدواج دختران با مردان میانسال پدیده جدیدی نیست و ما در سنتهای جامعه فاصله سنی قابل توجهی را بین زوجها در جوامع کوچک میدیدیم. در واقع این مساله سابقه در تاریخ ما دارد که مدتهاست به تناسب رسیده، ولی اینکه اخیرا دوباره چنین حالتی پیش آمده نیاز به بررسی دارد.» اینها را محمد زاهدیاصل، مددکار اجتماعی میگوید. او با بیان اینکه باید ببینیم این مساله در جامعه نمود دارد یا نه، ادامه میدهد: یکی از عواملی که موجب میشود دختران جوان به ازدواج با میانسالان گرایش پیدا کنند؛ عدم اعتماد به پسران است.
زاهدیاصل بیان میکند: این در حالی است که سنتهای ما خواهان ازدواج مردان هستند. گرچه در برخی جاها دیده میشود که دختری به خواستگاری میرود، اما همیشه اقدامکننده برای ازدواج مردان هستند.
او توضیح میدهد: از آنجایی که چنین جسارتی در پسران ما به دلیل بیکاری، فراهم نبودن شرایط زندگی، بحران مسکن، گرانی و… کمتر شده همه این عوامل دست به دست هم داده که خواهان خواستگاری کم شود. این مددکار اجتماعی اضافه میکند: وقتی چنین حالتی پیش میآید و شرایط ازدواج محدود میشود تا حدودی گرایشها برای ازدواج تغییر میکند. زاهدیاصل عنوان میکند: از سوی دیگر، مردان میانسالی که به هر دلیلی ازدواج نکرده یا همسرشان فوت کرده است، تمایل به دخترانی دارند که تاکنون ازدواج را تجربه نکرده باشند.
این مددکار اجتماعی بیان میکند: دختران هم به مردان میانسال اعتماد بیشتری دارند، چرا که در جامعه شاهد هستند که بیشتر ازدواجهایی که زنان با مردان خود اختلاف سنی زیادی نداشتهاند، در سالهای اولیه زندگی منجر به طلاق شده است. از این رو دختران اعتماد خود را نسبت به پسران از دست داده اند و برای زندگی با دوام تمایل دارند که با مردان میانسال ازدواج کنند. زاهدیاصل اضافه میکند: اصولا با توجه به شرایط موجود دختران به دنبال مردانی هستند که بتوانند تکیهگاه خوبی باشند. پس در این میان مردان میانسال از نظر اقتصادی در وضعیت خوبی به سر میبرند.